لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
بیل را بردار و برو
در فکه دنبال پیکرشهدابودیم.نزدیک غروب مرتضی درداخل یک گودال پیکرشهیدی راپیداکرد.بابیل خاکهارابیرون می ریخت.
هربیل خاک ک بیرون میریخت مقداربیشتری خاک ب داخل گودال برمیگشت!نزدیک اذان مغرب بود،مرتضی بیل را داخل خاک
فروکردوگفت:فردابرمیگردیم.
برای مشاهده عکس در سایز اصلی ، روی عکس ...
صبح ب همراه مرتضی ب فکه برگشتیم.ب محض رسیدن سراغ بیل رفت.بعدآن را ازداخل خاک بیرون کشیدوحرکت کرد.
باتعجب گفتم:آقامرتضی!کجامیری؟
نگاهی ب من کردوگفت:دیشب جوانی ب خواب من آمدوگفت:من دوست دارم درفکه بمانم.بیل رابردار و برو...
تاریخ : یادداشت ثابت - دوشنبه 94/10/8 | 11:30 صبح | نویسنده : جواد محمد موسایی | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید